پرستاری سیرجان مجتبی گروهی

عاقبت حنا دختری در مزرعه....

 

 

حنا دختری در مزرعه

+ نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 1:48 توسط مجتبی |


فكر ميكنين پسرا و دخترا چه جوري از عابر بانک پول می گيرن؟


پسرها:
۱- با ماشين ميرن به بانک، پارک ميکنن، ميرن دم دستگاه عابر بانک.
۲- کارت رو داخل دستگاه ميذارن.
۳- کد رمز رو ميزنن، مبلغ درخواستی رو وارد ميکنن.
۴- پول و کارت رو ميگيرن و ميرن.

دخترها:
۱- با ماشين ميرن دم بانک.
۲- در آينه آرايششون رو چک ميکنن.
۳- به خودشون عطر ميزنن.
۴- احتمالاً موهاشون رو هم چک ميکنن.
۵- در پارک کردن ماشين مشکل پيدا ميکنن.
۶- در پارک کردن ماشين خيلی مشکل پيدا ميکنن.
۷- بلاخره ماشين رو پارک ميکنن.
۸- توی کيفشون دنبال کارتشون ميگردن.
۹- کارت رو داخل دستگاه ميذارن، کارت توسط ماشين پذيرفته نميشه.
۱۰- کارت تلفن رو ميندازن توی کيفشون.
۱۱- دنبال کارت عابربانکشون ميگردن.
۱۲- کارت رو وارد دستگاه ميکنن.
۱۳- توی کيفشون دنبال تيکه کاغذی که کد رمز رو روش ياداشت کردن ميگردن.
۱۴- کد رمز رو وارد ميکنن.
۱۵- ۲دقيقه قسمت راهنمای دستگاه رو ميخونن.
۱۶- کنسل ميکنن.
۱۷- دوباره کد رمز رو ميزنن.
۱۸- کنسل ميکنن.
۱۹- دوست پسرشون رو صدا ميزنن که کد صحيح رو براشون وارد کنه.
۲۰- مبلغ درخواستی رو ميزنن.
۲۱- دستگاه ارور (خطا) ميده.
۲۲- مبلغ بيشتری رو درخواست ميکنن.
۲۳- دستگاه ارور (خطا) ميده.
۲۴- بيشترين مبلغ ممکن در خواست ميکنن.
۲۵- انگشتاشون رو برای شانس رو هم ميذارن.
۲۶- پول رو ميگيرن.
۲۷- برميگردن به ماشين.
۲۸- آرايششون رو توی آينه عقب چک ميکنن.
۲۹- توی کيفشون دنبال سويچ ماشين ميگردن.
۳۰- استارت ميزنن.
۳۱- پنجاه متر ميرن جلو.
۳۲- ماشين رو نگه ميدارن.
۳۳- دوباره برميگردن جلوی بانک.
۳۴- از ماشين پياده ميشن.
۳۵- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر ميدارن. (حواس نمی‌ذار برای آدم)
۳۶- سوار ماشين ميشن.
۳۷- کارت رو پرت ميکنن روی صندلی کنار راننده.
۳۸- آرايششون رو توی آينه چک ميکنن.
۳۹- احتمالاً يه نگاهی هم به موهاشون ميندازن.
۴۰- مندازن توی خيابون اشتباه.
۴۱- برميگردن.
۴۲- ميندازن توی خيابون درست.
۴۳- پنج کيلومتر ميرن جلو.
۴۴- ترمز دستی رو آزاد ميکنن. (ميگم چرا انقدر يواش ميره)
+ نوشته شده در دو شنبه 4 دی 1391برچسب:, ساعت 1:28 توسط مجتبی |


دانشجو

در طول ترم:    
.
سه روز مانده به امتحان:    
.
دو روز مانده به امتحان:    
.
شب امتحان:    

.

یک ساعت مانده به امتحان:    
.
سر جلسه امتحان:    
.
هنگام خروج از جلسه:    
.
یک هفته بعد از امتحان:    



+ نوشته شده در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:26 توسط مجتبی |


عجب !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


 
 
 
 
پسره ۸ سالشه از باباش تبلت میخواد
 
 
 
 
والا ما ۸ سالمون بود دستمونو گاز میگرفتیم
 
 
 
که جاش بمونه شبیه ساعت مچی بشه
 
به قدری کیف میکردیم انگار ساعت سواچ دستمونه

+ نوشته شده در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:23 توسط مجتبی |


استاد

نزدیک ترین معنای “استاد خسته نباشید” کدام است؟
۱- جمع کن بابا کار و زندگی داریم
۲-  استاد به روح اعتقاد داری ؟؟؟؟
۳- جمع کن بابا قلـــــــیون دیر شد
۴- خفه میشی یا بیام خفه ات کنم
۵-  جون مادرت درس بسه
۶-  استـــــــــــــــــــاد قرار دارم دم مدرسه!ولمون کن
۷-  برو بیرون دیگه
۸-  با خداحافظیت خوشحالمون کن
۹- بس کن دیگه صدات رو نروه
۱۰-  استاد ساعت نداری تقویم هستا !
۱۱-  استاد تیتراژ رفت
۱۲-چقدر زر میزنی خفه بمیر

+ نوشته شده در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:21 توسط مجتبی |


خود کفایی

با تلاش دانشجویان و مهندسین آینده جامعه ما ، در خوابگاه دانشجویی به خودکفایی در مونتاژ و تولید انبوه کولر رسیدیم!
این خبر را به همه جامعه دانشجویی تبریک میگیم :دی

هر گونه ایده برداری و استفاده از این طرح گرانبها ممنوع میباشد
و کلیه حقوق برای سازندگان محفوظ میباشد .


+ نوشته شده در دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:, ساعت 22:17 توسط مجتبی |


شادی بیماران (عکس)

واقعا از دیدن این تصویر لذت بردم که هدفشون شاد کردن دل اون بچست ...


شادی بیماران


آرزو سلامتی برای همه بیماران
+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 20:22 توسط مجتبی |


به این میگن دانشجوی نمونه! (عکس) دانشجوی نمونه

دانشجوی نمونه

یکی از راحت ترین و آسوده ترین خواب دنیا !!!

+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 19:55 توسط مجتبی |


انشای دانش آموز کلاس دوم دبستان

انشا دانش آموز


ما حیوانات را خیلی دوست داریم، بابایمان هم همینطور. ما هر روز در مورد حیوانات حرف میزنیم، بابایمان هم همینطور.
بابایمان همیشه وقتی با ما حرف می زند از حیوانات هم یاد میکند، مثلا امروز بابایمان دوبار به ما گفت؛ توله سگ مگه تو مشق نداری که نشستی پای تلوزیون؟و هر وقت ما پول می خواهیم می گوید؛ کره خر مگه من نشستم سر گنج؟
چند روز پیشا وقتی ما با مامانمان و بابایمان می رفتیم خونه عمه زهرا اینا یک تاکسی داشت می زد به پیکان بابایمان. بابایمان هم که آن روی سگش آمده بود بالا به آقاهه گفت؛ مگه کوری گوساله؟ آقاهه هم گفت؛ کور باباته یابو، پیاده می شم همچین می زنمت که به خر بگی* زن دایی .
بابایمان هم گفت: برو بینیم بابا جوجه و عین قرقی پرید پایین ولی آقاهه از بابایمان خیلی گنده تر بود و بابایمان را مثل سگ کتک زد.
بعدش مامانمان به بابایمان گفت؛ مگه کرم داری آخه؟ خرس گنده مجبوری عین خروس جنگی بپری به مردم؟

+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 19:52 توسط مجتبی |


شاهکار دانشجویان معماری تهران !


شاهکار دانشجویان رشته معماری در اجرای تابلو معروف شام آخر !!!

شام آخر مسیح

4جوک : من شدیداً توو کف اون فلاکس چایی و قوری و صفا سیتیه این رشته سانتی مانتالم !

شام آخر - اثر داوینچی

+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 16:4 توسط مجتبی |


دو واقعیت مهم زندگی ! (آخر خنده)

واقعیت زندگی


دوست عزیز موردی نداره ، سریع صفحه رو ببند و در موردش فکر نکن !
هر کسی امکان داره یه وقتی به واقعیت های زندگی برسه !!!
سخت نگیر...

+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 16:0 توسط مجتبی |


آخرين ترفند براي رد نشدن از جلوي حراستِ دانشگاه !

آخرين ترفند براي رد نشدن از جلوي حراستِ دانشگاه !

فرار از دانشگاه

یکی از سخت ترین مراحل تحصیل در دانشگاه همینه ها !!!‎
دانشجویان عزیز این روش خطرناکه و برای شما توصیه نمیشه
+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 15:49 توسط مجتبی |


تفاوت های ناخن گرفتن دختر و پسرها / عکس ترول

تفاوت های ناخن گرفتن دختر و پسرها

 

ناخون گرفتن دخترها

+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 15:47 توسط مجتبی |


آرش کمانگیر نسل جدید / عکس

معجزه قرن و پیدایش آرش کماندار در ساختمون پشتی خونمون !!!

آرش کمانگیر طنز

من که شدیداً کف کردم ، چه ریلکس گرفته دستش این کمان رو !

+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 15:46 توسط مجتبی |


رابطه پسران قبل و بعد از ازدواج با دختران!

اشک شوق
 

قبل از ازدواج
پسر: بالاخره موقعش شد. خیلی انتظار کشیدم.
 دختر: می‌خوای از پیشت برم؟
 پسر: حتی فکرشم نکن!
دختر: دوسم داری؟
 پسر: البته! هر روز بیشتر از دیروز!
 دختر: تا حالا بهم خیانت کردی؟
 پسر: نه! برای چی می‌پرسی؟
 دختر: منو می‌بوسی؟
 پسر: معلومه! هر موقع که بتونم.
 دختر: منو می‌زنی؟
 پسر: دیوونه شدی؟ من همچین  آدمی‌ام؟!
دختر: می‌تونم بهت اعتماد کنم؟!
 پسر: بله.
 دختر: عزیزم!

 بعد از ازدواج
کاری نداره! از پایین به بالا بخون !

+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 15:40 توسط مجتبی |


نتیجه عاشقی در کشورهای مختلف چی میشه؟

خنده و گریه
توی ژاپن:
جوان اولی از عشق جوان دومی نسبت به دختر محبوبش متاثر میشه و خودکشی می کنه جوان دومی هم از مرگ همنوع خودش اونقدر اندوهگین میشه که خودکشی می کنه بعدش برای دختر ژاپنی هم چاره ای جز خودکشی نیست .

توی اسپانیا:
مرد اولی توی دوئل ، مرد دومی رو از پای در میاره و با زن محبوبش به آمریکای جنوبی فرار می کنن .

توی انگلستان:
دو تا عاشق با کمال خونسردی حل قضیه رو به یه شرط بندی توی مسابقه ء اسب سواری موکول می کنن اسب هر کدوم برنده شد ، معشوق مال اون میشه .

توی فرانسه:
خیلی کم کار به جاهای باریک می کشه دو تا مرد با همدیگه توافق می کنن که خانم مدتی مال اولی و مدتی مال دومی باشه .

توی استرالیا:
دو تا مرد بر سر ازدواج با معشوق مشترک سالها مشاجره می کنن این مشاجره اونقدر طول می کشه تا یکی از طرفین پیر بشه و بمیره ، یا از یه مرضی بمیره اونوقت اونکه زنده مونده با خیال راحت به مقصودش می رسه .

توی قفقاز:
جوان اولی دختر محبوب رو بر می داره و فرار می کنه دومی هم دختر رو از چنگ اولی می دزده و پا به فرار می ذاره باز اولی همین کار رو می کنه و این ماجرا دائما تکرار میشه .

توی نروژ:
معشوقه ء دو مرد برای اینکه به جدال و دعوای اونها خاتمه بده خودشو از بالای ساختمون مرتفعی میندازه پایین و غائله ختم میشه .

توی آفریقا:
قضیه خیلی ساده ست و جای اختلاف نیست دو تا مرد ، زنی رو که می خوان عقد می کنن و علاده بر اون ، بیست تا زن دیگه هم می گیرن .

توی مکزیک:
کار به زد و خورد خونینی می کشه و یکی از طرفین کشته میشه ولی بعدش اونکه رقیبش رو کشته از دختر مورد نظر دلسرد میشه و دخترک بی شوهر می مونه .

توی ایران:
فقط پول موضوع رو حل می کنه پدر و مادر دختر می شینن با همدیگه مشورت می کنن و خواستگاری که پولدار تر و گردن کلفت تره رو انتخاب می کنن عاشق شکست خورده اگه توی عشقش جدی باشه یا باید خودشو بکشه یا رقیب رو از میدون به در کنه یا افسردگی می گیره
+ نوشته شده در دو شنبه 6 آذر 1391برچسب:, ساعت 15:38 توسط مجتبی |


دو راهی

+ نوشته شده در دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:, ساعت 1:3 توسط مجتبی |